بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

روزهای زندگی مامان وبابا

تقدیم به باران

  باران که می بارد تو می آیی             باران گل باران نیلوفر باران مهر و ماه آئینه                         باران شعر و شبنم و شبدر  باران که می بارد تو در راهی            از دشت شب تا باغ بیداری از عطر عشق و آشتی لبریز                با ابر و آب و آسمان جاری غم می گریزد غصه می سوزد      ...
28 تير 1390

تقدیم به تمام زنان این آب و خاک

تقدیم به تو دخترم که روزی یکی از زنان این آب و خاک خواهی بود وآرزو میکنم بسیار دور باشی از این آب و خاک   اينجا زمين است ؛ حوا بودن تاوان سنگيني دارد! در سرزمين من هيچ كوچه اي به نام هيچ زني نيست و هيچ خياباني … بن بست ها اما فقط زنها را مي شناسد انگار... در سرزمين من سهم زنها از رودخانه ها تنها پل هايي است كه پشت سر آدمها خراب شده اند... اينجا نام هيچ بيمارستاني مريم نيست تخت هاي زايشگاهها اما پر از مريم هاي درد كشيده اي است كه هيچ يك ، مسيح را آبستن نيستند ... من ميان زن هايي بزرگ شده ام كه شوهر برايشان حكم برائت از گناه را دارد ...!!! نمي دانم چرا شعار از لياقتم ،صداقتم ،نجابتم و ... مي دهي توي...
21 تير 1390

تبریک فرشته من

سلام مامانی بارانم دیروز بالاخره بابا بزرگت تخت و کمدت رو فرستاد و حول و حوش ساعت ٨ کارگرا اومدن ونصبش کردن ان شا اله مبارکت باشه و به سلامتی ازش استفاده کنی خلاصه بابا مجیدت هم بلافاصله شروع کرد به تمیز کردن تخت و کمد و بعد هم همه وسایلت رو آورد تو اتاقت و یه مقداریشو با هم چیدیم جالبه من و بابات که ساعت ١٠ شب خوابیم یه دفعه دیدیم ساعت ١١ شده و ما هنوز شام هم نخوردیم . هه هه هه هه خلاصه پریشب و دیشب دیر خوابیدیم والان من خیلی خسته ام وسرم درد میکنه     امروز قراره بابائی رو ببریم دکتر متخصص ریه چون پزشک کار خونه گفته که ریه هاش یه کم شل کار میکنن شما هم از الان دعا کن که حالش خوب خوب باشه چون اگه بابا مریض باشه مام...
19 تير 1390

پایان هفت ماهگی

                                                                         سلام بارانم عشقم نفسم مامان جان به لطف خدا امروز منو و تو هفتمین ماه با هم بودن رو به سلامتی و خوشی پشت سر گذاشتیم و وارد ماه هشت شدیم هر لحظه فقط از خدا تقاضا میکنم دوماه باقی مانده رو هم با خوشی به پایان برسونیم ومن بتونم روی ماه فرش...
15 تير 1390

دلتنگی

سلام گل خانوم خوبی عزیزم مامانی نمیدونی چقدر دلم تنگه برات این سایت وبلاگت هم چند روزی قطع بود ومن نمی تونستم بیام برات بنویسم البته سرمم شلوغ بود خیلی سرگرم کارهای اتاق شما شدم ببینیم بالاخره تا آخر ماه اتاقت چیده میشه یا نه؟ راستی آخر این هفته یعنی سه چهار روز دیگه به سلامتی ماه هفت هم تموم میشه و وارد ماه هشت میشیم اینو زودتر گفتم که اگه بازم این وبلاگ قطع شد و بهش دسترسی نداشتم نگی مامانم بی معرفت بود پایان ماه هفت رو بهم تبریک نگفت ! خیلی دوستت دارم امیدم راستی الان برات یه مطلبی میذارم دروغ چرا یه کم تقلب کردم ولی خودم تغییرش دادم امیدوارم خوشت بیاد.   دخترم در چمداني كه براي آمدن به اين دنيا آماده مي كني حتما يك ج...
13 تير 1390
1